منتظر باش تا که باراني شوم
تا ببارم بر کلونِ خانهات
تا ببوسم جاي دستان تو را
روي قفل آهنين خانهات
منتظر باش ؛ کبوتر بشوم
بپرم تا آشيان سبز تو
تو نداني من که هستم من ولي
خيره باشم در 2 چشم ِ مست تو...
...
آخ! كه دلم هواي «حافظيه» داره ؛ اونم بدجوري... !