همه ی مشکلات از ناآگاهی منشا می گیرد . ناآگاهی به وجود آورنده مشکلات است ، در واقع تنها مسبب مشکلات . بنابراین وقتی حساس و آگاه شدید مشکلات محو می شوند دیگر سرکوب نمی شوند .و یادتان باشد اگر سرکوبشان بکنید دیگر به آگاهی نمی رسید ؛ زیرا کسی که مشکلات خود را سرکوب می کند از آگاه شدن بیمناک است . لحظه ای که سرکوب کننده ی مشکلات آگاه بشود ، آن مشکلات رو خواهند آورد . آگاهی بر ماهیت آنها پرتو می افکند .
به این می ماند که شما در گوشه و کنارتان آشغال پنهان کرده باشید . پرهیز می کنی از روشن کردن چراغ ، که اگر روشنش کنی هر آنچه پنهان کرده ای جلوی چشم خواهی دید . نمیتوانی چراغ را خاموش کنی .
اگر دست به سرکوب بزنی ، از آگاه شدن ترسان خواهی بود . برای همین است که میلوینها انسان از آگاه شدن هراس دارند . آگاهی چراغ در شما روشن می کند ، و آن وقت شاهد عقربها ، مارها و گرگها خواهی بود ... و این سبب ترس و وحشت است . آدمها ترجیح می دهند در تاریکی سر کنند . دست کم قادرند وانمود کنند که مشکلی وجود ندارد .
آگاهی سبب رهایی تمام چیزهایی می شود که سرکوب شده اند . آگاهی هرگز سرکوب نمی کند بر عکس ، سرکوبها را از بند آزاد می کند .
اگر به آگاهی برسید مشکلات رخت بر می بندند . طبعا سئوال پیش می آید : آیا این خود آگاهی نیست که سبب مشکلات میشود ؟ زیرا چگونه همه شان ناگهان محو می شوند ؟ وقتی آگاهی از دست می رود ، مرکزیت از بین می رود ، و شما دیگر آگاه نیستید ، مجددا مشکلات پا به عرصه می گذارند و حتی با عظمت بیشتر از پیش بنابراین نتیجه گیری طبیعی این است که : آگاهی آنها را سرکوب کرده . چنین نیست .
وقتی شما ناآگاه هستید مشکلات را خلق می کنید . نا آگاهی زبان خود را دارد ین زبان مشکلات است . مثل این می ماند که دارید در تاریکی دست و پا می زنید . چیزی می افتد و شما پایتان گیر می کند به چیز دیگر . اینها به علت تاریکی است . اگر چراغ روش کنید نه پایتان به میز گیر میکند و نه چیزی می افتد حال به راحتی می توانید حرکت کنید ، قادر به دیدن خواهید بود . اما وقتی تاریک است سعی کنید در خانه تان راه بیفتید و آن وقت حوداث بسیاری پیش خواهد آمد . در شب قادر نیستی در را پیدا کنی . جای چیزها را نمی دانی .
در تاریکی ، نحوه ی زندگی شما مسبب مشکلات است . تاریکی یا ناآگاهی فقط با زبان مشکلات آشنایی دارد ؛ با خود راه حلی ندارد . حتی اگر راه حلی هم به شما داده شود ، ناخودآگاهتان از این راه حل مشکل تازه ای می سازد . اینطوری اتفاق می افتد : اگر من مطلبی به شما بگویم شما کاملا چیز متفاوتی از آن می فهمید . فهم شما بر اساس دیدگاه شماست .
ذهن بسیار زیرک و زبل است . به نحو زیرکانه ای می تواند جر و بحث کند . حتی قادر است استدلالها و منطق مناسب سر هم کند ؛ می تواند این احساس را در شما پدید آورد که حقیقت را دریافته اید .
مشکلات وقتی وجود دارند که شما ناآگاه هستید در این حالت واقعی هستید . اگر ناآگاهی وجود دارد آنها هم وجود دارند . عینا مثل رویا که وقتی شما خواب هستید وجود دارد بنظر شما آنها واقعیت دارند ؟ بله ، وقتی شما خواب باشید آنها قطعا واقعیت دارند . اما وقتی بیدار می شوید متوجه میشوید که واقعیت ندارند . عینا مثل همین ، تا وقتی که شما بیدار و متوجه نباشید مشکلات هم وجود خواهند داشت . اگر توجه به خرج دهید ، بیدار باشید ، تامل بورزید ، نظاره کنید ، مشکلات به راحتی محو و نابود می شوند .
مشکلات همه ساخته و پرداخته ذهنند ذهن چیزی نیست جز نام دیگر ناآگاهی
چشم به راه ::: چهارشنبه 84/12/3::: ساعت 1:1 عصر